به سلامتیه همه مامانایی که هر وقت صداشون می کنیم میگن : جانم !
و هر وقت صدامون میکنن ، میگیم: چیه ؟ ها . . . ؟!
یک مادر می تواند ۱۰ فرزندش را نگهداری کند ، اما ۱۰ فرزند نمی توانند یک مادر را نگه دارند !
به سلامتی همه مادر ها . . .
به افتخار همه ی مادر های مهربان و دلسوز ، جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم
به موی سپیدت مرا ببخش ، مادر ، ای تمام هستی من !
سلامتی همه مادر ها . . .
به سلامتی مادر بخاطر اینکه همیشه از غمهامون شنید اما هیچوقت از غمهاش نگفت . . .
به سلامتیه مادرایی که با حوصله ای راه رفتنو یاد بچه هاشون دادن ، ولی تو پیری بچه هاشون خجالت میکشن ویلچرشونو هل بدن !
به سلامتی مادرا که وقتی با جارو برقی میان تو اتاق انگار چنگیز خان حمله کرده . . . !
سلامتی مادر که وقتی غذا سر سفره کم بیاد ، اولین کسی که از اون غذا دوس نداره خودشه . .
به سلامتی مادر که بخاطر ما هیکلش به هم خورد !
به سلامتی مادر چون اگه خورشید نباشه میشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگی یه لحظه هم معنی نداره
تنها کسیکه وقتی شکمش را لگد می زدم ازشدت شوق می خندید مادرم بود ، به سلامتی همه مادرا . . .
به سلامتی اونی که وقتی از مدرسه می اومدم خونه ، میگفت از صبح تا حالا برات ۱۰۰۰ تا صلوات فرستادم تا امتحان تو ۲۰ بشی . . .
♥ مادر ♥
به سلامتی مادر واسه اینکه دیوارش از همه کوتاهتره . . . !
به سلامتی مادر بخاطر اینکه از سلامتیش برای سلامتی بچه هاش همیشه گذشته . . .
ادعای عشق میکنیم و فراموش کرده ایم رنگ چشم های مادرمان را !
به سلامتیشون . . .
بعضی وقتها به خدا میگم کاش من و زن خلق کرده بودی تا
روزی به مقام مادر میرسیدم!
بعضی وقتها خودم به علاقم به مادرم حسادت میکنم...
ما راه میرفتیم و زندگی نشستن بود،
ما میدویدیم و زندگی راه رفتن بود،
ما میخوابیدیم و زندگی دویدن بود،
انسان هیچگاه برای خود مامان خوبی نبوده است.
اگر خداوند يک روز آرزوي انسان را برآورده ميکرد ؛ من
بي گمان دوباره ديدنِ تو را آرزو ميکردم
و تو نيز هرگز نديدنِ مرا ... آنگاه نميدانم براستي
خداوند کداميک را مي پذيـرفت...
.
موضوع انشا : خوش بختی …
به نام خـدا
خوش بختی یعنی قلب پـدر و مادرت بتپد …
پایـان !!!
.
.
.
ســرم را نه ظلم میـتواند خـم کند ،
نـه مـرگ و نه ترس ،
سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خـم میشود مادرم …
.
.
.
کاش هیچوقت آرزو نمی کردم کـه کفش های مادرم اندازه ام شود … !
.
.
.
مادرمــــ …
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار
تا چشمانم بهشت را نظاره کنند …
.
.
هیچــــ جای دنـیا امـنیت دست های پـدر و مادر رو نداره …
.
.
.
.
مادرم صدای خنده ی تو ، حتی غم هایم را هم می خنداند …
همیشه بخند …
.
.
.
به سلامتى مامان و بابام که از بچه شانس نیاوردن …
.
.
.
.
دست پـر مـهر مادر تنها دستی است،
کــه اگـر کوتاه از دنیا هم باشد،
از تمام دسـت ها بلنـد تر است …
.
.
.
آدم پیـر میشود وقتی مـادرش را صــدا میزند اما جوابی نمیشنود …
مــــــــــــــــــــــــــــــــادررررررر ….
.
.
.
آدما تا وقتی کوچیکن دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن …
وقتی بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن …
وقتی هم کــه پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما … مادر ندارن…
به سلامتی همه مادرای دنیا …
.
.
.
میدونی اگــه یـه روز پادشاه بشــم بزرگترین آرزوم چیـه؟
میخوام تـو بشی تاج ســرم مادرم …
.
.
.
واژه ی دوستت دارم برای عظمـت قلب مهربانت چقـدر بی رنگ است،
وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبیهایی مادرم …
.
.
.
تو همان مهربانی هستی؟! یا مهربانی همان توست؟!
نمیـدانم …
مــیدانم بی شک با هـم نسبت نزدیکی دارید …
.
.
.
.
اگر ۴ تکــه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما ۵ نفر باشید ،
کسی کــه اصلا از مـزه آن نان خوشـش نمی آید ” مادر ” اســت …
.
.
.
مادر
تنها کسی اسـت کــه میتوان “دوسـتت دارم”هایش را باور کرد،
حتی اگر نگویـد …
.
.
شرمـنده مـیکند فرزنـد را ، دعای خیر مادر ،
در کنج خانه ی سالمـندان …
.
.
.
.
.
به سلامتی مادرها کـه اگه یـه تـک سرفه بزنیم ،
میشـــن پرستارٍ بخشِ مـراقبتهای ویژه …
.
.
.
همـیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
کـه با هر بار تراشـیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود …
ولی پـدر …
یک خودکار شکیـل و زیباسـت کـه در ظاهر ابهتش را همـیشه حفظ میکند
خم به ابـرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست،
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند کــه چقدر دیگر میتواند بنویسـد …
بیایید قدردان باشیم …
” به سلامتی پدرها و مادرها “
.
.
” قند ” خون مادر بالاست .. .
دلش امـا همیشه ” شور ” می زند برای ما ،
اشکهای مادر , مـروارید شـده است در صـدف چشمانش ،
دکترها اسمـش را گذاشتـه اند آب مروارید …!
حرفها دارد چشمان مادر ، گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ، داستانی دارد دستانش .. .
.
.
.
تـوی ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا عاشقتونـم “
تـوی ۱۵ سالگی : ” ولـم کنین “
توی ۲۰ سالگی : ” مامان و بابا همـیشه میرن رو اعصابـم “
توی ۲۵ سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون “
توی ۳۰ سالگی : ” حق با شما بود “
توی ۳۵ سالگی : ” میخوام برم خونه پدر و مادرم “
توی ۴۰ سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم “
توی ۷۰ سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن …!
بیاید ازهمین حالا قدر پدرو مادرامون رو بـدونیم …
از اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توسـت …